من را دریاب

از جامعه ام وقت برای خرید نان به نان وای میروم، اول باید وصیت نامه ام را نوشته باشم.
از جامعه ام وقت برای خرید نان به نان وای میروم، اول باید وصیت نامه ام را نوشته باشم.

از جامعه ام وقت برای خرید نان به نان وای میروم، اول باید وصیت نامه ام را نوشته باشم.
بعد برای شادی روحم یک فاتحه بخوانم و چند تا صلوات بفرستم.
نسلی ام که دیگر با صدای انفجار از خواب بیدار می شوم لزوم برای پر کردن زنگ ساعت نیست.

بعد برای شادی روحم یک فاتحه بخوانم و چند تا صلوات بفرستم.
نسلی ام که دیگر با صدای انفجار از خواب بیدار می شوم لزوم برای پر کردن زنگ ساعت نیست.
از جامعه ام، که نصفی عمر جوانانش در غربت گذشته و میگذرد, و نصفی دیگر ی زندگی اش را قربانی راه غربت میکند فقط به امید یک زندگی بهتر.

از کشور استم: که عده‌ای جوانانش در راه قاچاق تعمه خام نهنگ‌ها میشوند و نصفی دیگرش قربانی اینتهاری, و رهبران سیاسی شان عکس یادگاری با رهبران اینتهار کننده میگیرند.
در جامعه‌ای رشت کرده ام که اسلحه به دست گرفتن را به جای اسباب‌بازی های بچگی ام استفاده می کردم.
آری نسلی ام که قلم به دست گرفتن را برایم جرم اعلام کرده است.
نمیدانم که از کجایم و به کجا میروم ،
خدایا دلم بد رقم برای جهنم ات تنگ شده است، خواهش ازت داشتم که من را مبادا به بهشتت بفرستی چون کلید آنجا را درین جا اینتهار کننده ها پیش خرید کرده است. من فاجعه را درین جا تجربه کرده ام و نمی خوام این تجربه تلخ را دوباره در بهشتت تکرار کنم.

نویسنده.

حبیب الله نظری


Posted

in

by

Tags: